yekta

نگارش نهم. درس 3 نگارش نهم

بچه ها میگم میشه یه انشای طنز در مورد ایستادن در صف بگین علائم نگارشی داشته باشه تشبیه رعایت بند نویسی برا امتحان نوبت اول میخوام طولانی هم باشه

جواب ها

ناری :)

نگارش نهم

### بخش آغازین: یک روز زیبای آفتابی در شهری شلوغ، من تصمیم گرفتم برای خرید نان به نانوایی محله بروم. با شور و هیجان به سمت نانوایی قدم برداشتم، اما وقتی به آنجا رسیدم، با صفی مواجه شدم که طولش بیشتر از طول بزرگراه تهران-کرج به نظر می‌رسید. البته این هم اغراق نیست؛ در این صف هر کسی برای خودش یک نقشه دارد. ### بخش میانی: همان‌طور که در صف ایستاده بودم، متوجه شدم که هر کسی در صف شخصیت خاص خودش را دارد. مثلاً، جلوی من یک پیرمرد بود که از فرط طولانی بودن صف، صندلی تا شده‌اش را باز کرده و در حال چرت زدن بود. خانم پشت سر من هم با تلفن همراهش در حال چت کردن بود و مدام با صدای بلند می‌خندید، طوری که من می‌توانستم جزئیات مکالمه‌اش را بفهمم. نوجوانی که چند نفر جلوی من بود، بی‌هدف در گوشی‌اش بازی می‌کرد و هر چند دقیقه یک بار با صدای بلند فریاد می‌زد: 'آخ باختم!' بچه‌ای هم بود که با یک بادکنک در دست، آن را به سر مردم می‌کوبید و سپس با صدای بلند می‌خندید، گویا هدف زندگی‌اش این بود که کل صف را سرگرم کند. بالاخره، پس از گذشت زمانی که می‌توانست برای خواندن یک رمان کافی باشد، نوبت من شد. اما درست وقتی خواستم سفارش بدهم، نانوا با لبخند ملایمی گفت: 'ببخشید، نان تمام شد. می‌خواهید صبر کنید تا سری بعدی آماده شود؟' ### بخش پایانی: صف را ترک کردم و به سمت خانه برگشتم، اما با خودم فکر می‌کردم که شاید صف ایستادن تجربه‌ای است که نمی‌توان به راحتی از آن گذشت. در صف بود که فهمیدم مردم چقدر متفاوت و در عین حال شبیه به هم هستند. حالا وقتی کسی می‌گوید: 'برو نان بخر'، من به جای صف طولانی و زمان از دست رفته، به داستان‌های جذابی فکر می‌کنم که ممکن است تجربه کنم. به خانه رسیدم و با خودم فکر کردم که حداقل امشب برای شام نان ندارم، اما یک داستان خوب برای تعریف کردن دارم.
شاگرد زرنگ

نگارش نهم

نوشتن انشا رو از گوگل بگیر ...

سوالات مشابه درس 3 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام